ایران هسته ای

با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ ایران هسته ای خوش آمد میگویم ... برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید.

فوت یک نفر بر اثر ریزش کوه در هراز

 

به دلیل ریزش کوه در حد فاصل تونل های 8 و 9 در حوزه وانا، تکاور و منزلیه تا اطلاع ثانوی جاده چالوس بسته است.
 
 
 
 
 
[ دو شنبه 3 فروردين 1394برچسب:فوت, ریزش کوه درجاده هراز ,تصادف, ] [ 1:9 ] [ علیرضا ]
[ ]

بلعیده شدن توسط مار برای نان درآوردن

[ چهار شنبه 27 اسفند 1393برچسب:بلعیده شدن توسط مار, نان درآوردن,سیاه پوست,ماربزرگ, ] [ 1:50 ] [ علیرضا ]
[ ]

واکنش به خودسوزی دستفروش خرمشهری

 

خودسوزی یک شهروند خرمشهری در اعتراض به ممانعت شهرداری از فعالیتش، تنها اظهار تاسف این شهرداری را به همراه داشت.

 

 
'ی ع' حدود 15 سال در بازار روز خرمشهر به صورت دستفروشی اقدام به فروش میوه می کرد که روز چهارشنبه گذشته ماموران شهرداری بساط میوه فروشی او را جمع و مانع از کار او شدند.
 
این شهروند ۳۴ ساله روز شنبه این هفته (23 اسفند) بارها به شهرداری خرمشهر مراجعه کرد تا وسایل خود را تحویل و کار خود را ادامه دهد اما جوابی نگرفت و در نهایت با ریختن بنزین بر روی خود در محوطه شهرداری اقدام به خودسوزی کرد.

واکنش به خودسوزی یک دستفروش خرمشهری

شهرداری خرمشهر روز دوشنبه با انتشار بیانیه ای در خصوص خودسوزی این شهروند اعلام کرد: با نهایت تاسف و تالم از وقوع حادثه خودسوزی رو به روی شهرداری خرمشهر، با آرزوی سلامتی و ابراز همدردی عمیق با شهروند گرامی و خانواده وی به اطلاع عموم مردم فهیم و شریف خرمشهر می رساند، انتظار می رود شهروندان در صورت هرگونه اعتراض به عملکرد شهرداری موارد را به مقام مافوق اطلاع دهند تا از بروز چنین حوادث ناگواری پیشگیری شود.

دستفروش خرمشهری هم اکنون در یکی از بیمارستان های اهواز تحت مداوا است و از درصد سوختگی او گزارشی در دست نیست.
 
شهرداری خرمشهر هفته گذشته اقدام به جمع آوری بساط دستفروشان خرمشهری کرد.
 
فرد مصدوم که مخارج زندگی خود و خانواده اش را از این راه تامین می کند، می گوید که بی مهری شهرداری موجب شد تا در تامین مخارج خانواده اش با مشکل رو به رو شود و به ناچار خودسوزی کند.
 
تلاش برای اخذ نظرات شهردار و فرماندار خرمشهر در این زمینه به دلیل پاسخگو نبودن بی نتیجه ماند.
[ چهار شنبه 27 اسفند 1393برچسب: خودسوزی ,دستفروش خرمشهری, شهرداری خرمشهر , ] [ 1:8 ] [ علیرضا ]
[ ]

چهارشنبه آخر سال اولین قربانی را گرفت

 

جلال ملکی سخنگوی سازمان آتش نشانی شهر ، درباره انفجار شدید در یک منزل مسکونی، اظهار داشت: در ساعت 14:30 دقیقه انفجار شدید در پشت بام یک منزل مسکونی واقع در نعمت آباد شهرک احمدیه به سامانه آتش‌نشانی شهر تهران اعلام و ماموران ایتسگاه 81 آتش نشانی به محل حادثه اعزام شدند.

 سخنگوی سازمان آتش‌نشانی شهر تهران، گفت: بر اثر کار با مواد محترقه یک نوجوان جان خود را از دست داد و دو نفر نیز شدیدا دچار سوختگی شدند.


وی ادامه داد: با حضور آتش‌نشان در یک منزل مسکونی 4 طبقه مشاهده شد 3 نوجوانان 15 تا 18 ساله در پشت بام این ساختمان مشغول کار با مواد محترقه بودند که به یکباره انفجار شدیدی رخ داده و یکی از این نوجوانان به دلیل شدت انفجار از پشت بام به پایین پرتاب می‌شود و با تایید اورژانس جان خود را از دست می‌دهد و 2 نفر دیگر نیز که شدیدا دچار سوختگی شده بودند به مراکز درمانی منتقل شدند.
[ سه شنبه 26 اسفند 1393برچسب:چهارشنبه آخر سال,اولین قربانی,انفجار شدید,مواد محترقه, ] [ 17:19 ] [ علیرضا ]
[ ]

شعر خواندن بسیار جذاب

[ شنبه 23 اسفند 1393برچسب:شعر, خواندن, بسیار جذاب,خنده بازار, ] [ 2:21 ] [ علیرضا ]
[ ]

آتش چهارشنبه آخر بر جان «رهگذران»

حوادث چهارشنبه‌سوري صعودي بوده است

 

هرچند در روزهاي آخر سال شنيدن صداي مهيب انفجار و بازي آتش و خون دور از انتظار نيست اما آمار 2 هزار و 700 نفري سوختگان سال 92 در حوادث چهارشنبه‌سوري باعث شده هيچ وقت صداي ترقه و نارنجك برايمان عادي نشود و با شنيدن اين صدا سعي كنيم جان سالم از مهلكه به در ببريم.


جشن گرفتن و برگزاري مراسم‌هاي خاص در چهار‌شنبه آخر سال، سنتي ديرينه‌ است كه تغييرات عجيب و غريب آن در طول سال‌هاي گذشته به سمت و سوي خشونت و حادثه‌آفريني همه‌ساله مصدومان زيادي را روي دست بهداشت و درمان جامعه مي‌گذارد و آثار ناخوشايند آن تا پايان عمر همراه افراد آسيب‌ديده باقي خواهد ماند. به خصوص اينكه بر اساس آمارهاي موجود در ايران از هر 100فرد بيمار سوخته 10 بيمار مي‌ميرند و افراد زنده مانده نيز تا پايان عمر ناتوان هستند. اين در حالي است كه به گفته رئيس گروه پيشگيري از سوانح و حوادث مركز مديريت بيماري‌هاي غيرواگير وزارت بهداشت آسيب‌هاي منتسب به چهارشنبه‌سوري طي سال‌هاي اخير روند صعودي داشته و از سال 1387 ميزان رشد آن 5/2 برابر بوده است.
  24 درصد از آسيب‌ديدگان رهگذر بوده‌اند
اگر تصور مي‌كنيد حوادث چهارشنبه آخر سال مربوط به برخي سودجوياني است كه از هيجانات نوجوانان و جوانان براي تخليه انرژي خود در اين روز سوءاستفاده مي‌كنند و مواد محترقه خطرناك را در اختيار آنان قرار مي‌دهند، در اشتباهيد. بنا به تأكيد عليرضا مغيثي در مطالعاتي نشان داده شده است كه شدت آسيب افراد ناظر آتش‌بازي‌ها از مجريان هم شديدتر بوده است. وي تأكيد مي‌كند: بر اساس آمار موجود در حوزه معاونت‌هاي بهداشتي دانشگاه‌هاي علوم پزشكي كشور تعداد مصدومان چهارشنبه‌سوري سال گذشته (سال 1392) بالغ بر 2 هزار و 700 نفر برآورد مي‌شود كه اين رقم در مقام مقايسه با سال ما قبل آن 35‌ درصد رشد نشان مي‌دهد. به گفته مغيثي بيشترين آسيب‌ديدگان از ميان دانش‌آموزان و دانشجويان بودند (40 درصد كل موارد ثبت شده) كه در گروه سني 15تا 25 سال قرار دارند. همچنين در رتبه بعدي، 35 درصد ‌كل موارد آسيب‌ها در گروه سني 10تا 14 سال رخ داده است و 5 درصد آسيب‌ديدگان نيز در گروه سني زير 6 سال بوده‌اند. بنا به تأكيد وي، بيش از نيمي از آسيب‌ديدگان در هنگام آتش‌بازي دچار آسيب شدند و 24 درصد يا رهگذر يا در حين تماشا دچار آسيب‌هاي چهارشنبه‌سوري شده‌اند.
  تهران رتبه‌دار حوادث
 به گفته رئيس گروه پيشگيري از سوانح و حوادث مركز مديريت بيماري‌هاي غيرواگير در ميان استان‌ها، استان تهران رتبه اول را از نظر تعداد حادثه‌ديدگان داشته و رقم آن به 740 مورد گزارش شده است. به عبارتي 28 درصد كل موارد ثبت شده مصدومان چهارشنبه‌سوري در كل كشور مربوط به استان تهران است. بعد از تهران اما استان‌هاي آذربايجان شرقي و غربي بيشترين تعداد ثبت شده مصدومان چهارشنبه آخر سال را داشته‌اند. همچنين مردان چهار برابر زنان دچار آسيب‌هاي منتسب به چهارشنبه‌سوري مي‌شوند و 10 درصد آسيب‌ها در مناطق روستايي و 90 درصد در مناطق شهري روي مي‌دهد.  بر همين اساس رئيس اورژانس تهران از استقرار 100 دستگاه آمبولانس در 100 نقطه شهر تهران و آمادگي نيروهاي اورژانس در چهارشنبه آخر سال خبر مي‌دهد. به گفته اسدالله موسوي در روزهاي منتهي به چهارشنبه آخر سال نيز 150 پايگاه اورژانس در شهر تهران به صورت 24ساعته آماده خدمت‌رساني هستند. رئيس اورژانس تهران با اشاره به آسيب‌شناسي سال گذشته تصريح مي‌كند: بيشترين مراجعات به اورژانس در سال گذشته مربوط به سوختگي، آسيب به چشم يا گوش، پيچ خوردگي مچ پا و قطع دست يا انگشتان دست مي‌شد.
  چشم‌هايي كه ديگر نيستند!
رئيس گروه پيشگيري از سوانح و حوادث مركز مديريت بيماري‌هاي غيرواگير 50 درصد آسيب‌هاي چهارشنبه‌سوري را آسيب ديدگي دست و پا مي‌داند اما به گفته وي شديدترين آسيب‌ها نيز مربوط به نواحي صورت و چشم است كه با 43 درصد شيوع در رتبه دوم قرار دارد.
وزير بهداشت هم كه خودش متخصص چشم‌پزشكي است دراين باره مي‌گويد: به‌دليل حوادث و بي‌احتياطي در چهارشنبه پايان سال مجبور شدم تعداد قابل‌توجهي چشم را تخليه يا پيوند كنم. حتي در سال‌هاي قبل نيز باعث فوت برخي از اين حادثه‌ديدگان شده است.
  نظارت، ‌فرهنگ‌سازي و احتياط
آنطور كه مغيثي مي‌گويد، وزارت بهداشت براي كنترل اين آسيب‌ها اقداماتي داشته و كميته بين‌بخشي هماهنگي براي پيشگيري از آسيب‌هاي منتسب به چهارشنبه‌سوري در مركز مديريت بيماري‌هاي غيرواگير معاونت بهداشت با همكاري ساير دستگاه‌ها انجام داده است.
وي ضمن توصيه به والدين درباره نظارت بر بازي و رفتارهاي فرزندانشان در اين شب‌هاي پر التهاب تأكيد مي‌كند: استفاده از عينك در هنگام آتش‌بازي از بسياري از آسيب‌هاي چشمي پيشگيري مي‌كند. در صورت بروز هرگونه آسيب به چشم بدون دستكاري به مراكز بهداشتي درماني يا مراكز مخصوص بيماري‌هاي چشم مراجعه كنيد. به باور وي همچنين فرهنگسازي در طول سال مي‌تواند در پيشگيري از اين حوادث نقش مهمي داشته باشد.

[ جمعه 22 اسفند 1393برچسب:آتش, چهارشنبه سوری,رهگذران,اورژانس, ] [ 23:15 ] [ علیرضا ]
[ ]

سرقت خونين از زن پولدار براي خريد خانه

 

دو برادر كه متهم هستند با همدستي پدرشان همسر مرد ثروتمند را به قتل رسانده بودند محاكمه شدند.

به گزارش خبرنگار ما، اين پرونده از خرداد سال 92 و همزمان با اعلام شكايت درباره ناپديد شدن زني به نام سيما تشكيل شد. اعضاي خانواده اين زن گفتند كه سيما براي انجام كاري خانه را ترك كرده و ديگر برنگشته است. ماموران پليس بعد از تحقيق از شوهر ثروتمند اين زن ابتدا تصور كردند احتمالا سيما را براي اخاذي از شوهرش ربوده‌اند. ماموران بعد از بررسي دوربين‌ها مداربسته ساختمان محل زندگي شاكي متوجه شدند كه دوربين‌ها خارج شدن سيما را ثبت كرده بود اما دوربين‌ها ساعتي بعد قطع شده بود. دو روز بعد از حادثه كه جسد سيما داخل خودرو‌اش در يكي از خيابان‌هاي تهران كشف شد ماموران به همايون، مردي كه به عنوان راننده براي شاكي كار مي‌كرد مظنون شدند و اين مرد را به همراه دو پسرش نادر و ناصر بازداشت كردند. تحقيقات بيشتر نشان داد كه اين مرد سال‌ها به عنوان راننده به خانه شاكي رفت و آمد داشت و از وضعيت خانه مرد ثروتمند به خوبي اطلاع داشت. بررسي‌هاي بيشتر هم فاش كرد كه سه مظنون براي سرقت از سيما، او را ربوده و بعد به قتل رسانده‌اند. با كامل شدن بررسي‌ها، آن‌ها به جرم خود اقرار كردند و كيفرخواست عليه نادر و ناصر به اتهام مشاركت در قتل، آدم‌ربايي و سرقت و همچنين همايون به اتهام معاونت در قتل صادر شد و پرونده روي ميز هيات قضايي شعبه 71 دادگاه كيفري استان تهران قرار گرفت و متهمان هفته گذشته پاي ميز محاكمه حاضر شدند. بعد از اين كه نماينده دادستان سه متهم را گناهكار شناخت اولياي دم گفتند كه درخواست قصاص دارند و حاضر تفاضل ديه را هم پرداخت كنند.

نادر، متهم رديف اول وقتي در جايگاه حاضر شد در شرح ماجرا گفت‌: قبل از حادثه به دنبال خريد خانه بوديم اما پول‌مان كم بود به خاطر همين تصميم به سرقت از خانه مرد ثروتمند گرفتيم. روز حادثه مقابل خانه او كمين كرديم. وقتي سيما با خودرو‌اش خانه را ترك كرد او را دنبال كرديم تا اين كه جايي توقف كرد. من داخل خودروي خودمان نشستم و برادرم اتر را كه از قبل تهيه كرده بوديم برداشت و به سمت سيما رفت. در خودروي او را باز كرد و داخل خودرو نشست. همان لحظه بين آن‌ها درگيري پيش آمد. فرياد‌هاي سيما سبب شد چند نفر متوجه ان ها شوند. براي اين كه كار تمام شود پياده شدم و به كمك برادرم رفت. سيما در خودرو را باز كرد تا فرار كند. هنگام رفتن زمين خورد. برادرم او را بلند كرد و به داخل خودرو كشاند و حركت كرديم. از برادرم پرسيدم چه شد كه گفت اتر قلابي بود و زود اثر نكرد. سيما بيهوش شده بود و من چاقو كشيده بودم و مراقب بودم كه برادرم ترمز كرد و چاقو به سيما برخورد كرد البته سيما آن زمان مرده بود و فكر مي‌كنم هنگام فرار سرش به جايي برخورد كرده بود. بعد به خانه او برگشتيم. برادرم ريموت در را زد و وارد شديم. بعد دوربين‌ها را از كار انداخت و سوار آسانسور شديم اما خانه سيما را اشتباه رفتيم. به هر صورت خانه را پيدا كرديم و گاوصندوق را سرقت كرديم و از خانه بيرون رفتيم. بعد جسد را داخل خيابان رها كرديم. بعد از اقرارهاي متهم، دو متهم ديگر در جايگاه قرار گرفتند و حادثه را شرح دادند. هيات قضات بعد از ختم جلسه وارد شور شدند.

[ جمعه 22 اسفند 1393برچسب:سرقت خونين,زن پولدار, خريد خانه,i , ] [ 23:13 ] [ علیرضا ]
[ ]

اهنگی که این بچه رو به گریه میندازه

[ پنج شنبه 21 اسفند 1393برچسب:اهنگ, بچه, گریه ,عمگین, ] [ 22:43 ] [ علیرضا ]
[ ]

سارقان حساب ۱۸۰ اصفهانی را هک کردند

 

دو نفر از سارقان اینترنتی با راه اندازی سایت فیشینگ موفق به فریب کاربران اینترنتی و هک کردن اطلاعات حساب بانکی ۱۸۰ نفر شدند.

 این سارقان اینترنتی موفق به برداشت مبالغی از این حساب ها و خرید گوشی تلفن همراه از طریق آن شدند. بر اساس این گزارش، به دنبال شکایت تعدادی از شهروندان اصفهانی مبنی بر برداشت های غیر مجاز از حساب بانکی آنها موضوع در دستور کار پلیس فتای استان اصفهان قرار گرفت.

رئیس پلیس فتای (فضای تبادل اطلاعات) اصفهان در این زمینه گفت: در تحقیقات صورت گرفته مشخص شد با استفاده از شماره حساب شاکیان در یکی از فروشگاه های اینترنتی، گوشی تلفن همراه خریداری شده در حالیکه صاحبان حساب از این موضوع بی خبر بودند.

سرهنگ مصطفی مرتضوی افزود: یکی از این سارقان هنگام دریافت گوشی تلفن همراه در فروشگاهی در شهر اصفهان شناسایی و دستگیر شد. وی با بیان اینکه این متهم به کلاهبرداری از کاربران اینترنت با راه اندازی سایت فیشینگ اعتراف و همدست خود را معرفی کرد ادامه داد: همدست وی نیز شناسایی و به پلیس فتا منتقل شده است.

مرتضوی گفت: در بازرسی از متهمان، هفت دستگاه گوشی تلفن همراه هوشمند به ارزش ۱۱۰ میلیون ریال کشف و در بررسی محتوای اطلاعات حافظه و لب تاب توقیفی از آنها ۱۸۰ مورد اطلاعات حساب بانکی شهروندان بدست آمد.

فیشینگ گونه ای از شیوه مهندسی اجتماعی با هدف به اشتباه انداختن کاربران به منظور بدست آوردن اطلاعات شخصی و حساس (محرمانه) آنها است.

در این شیوه، فیشرها (کسانی که مرتکب عمل فیشینگ می شوند) بعد از طراحی سایتی مشابه سایت اصلی، آن را در اینترنت انتشار می دهند، همچنین برای هدایت قربانیان به سایت مورد نظرشان و وارد کردن اطلاعات محرمانه از روش های مختلفی مانند ایجاد پیغام دروغین، انتشار آن در اینترنت، ارسال آن به پست الکترونیکی و کشاندن افراد به درون سایت شبیه سازی شده ، استفاده می کنند.

بیشتر سایت هایی که فیشرها شبیه سازی می کنند، درگاه های پرداخت آنلاین بانک ها، صفحات ورود به سایت های معروف و مهم، وب سایت های مربوط به امور خیریه، سایت های قرعه کشی و نامه های الکترونیکی است.

[ پنج شنبه 21 اسفند 1393برچسب:سارقان, حساب, ۱۸۰ اصفهانی, هک , ] [ 22:16 ] [ علیرضا ]
[ ]

مار دوسر

[ چهار شنبه 20 اسفند 1393برچسب:مار,مار دوسر, ] [ 23:37 ] [ علیرضا ]
[ ]

سيب‌زميني‌هايي كه 214 كيلو طلا داشت !‌

 

رئيس ستاد مركزي مبارزه با قاچاق كالا و ارز جزئيات سه پرونده بزرگ كشف قاچاق طلا را اعلام كرد و گفت: محموله‌هاي ۲۵۵ كيلوگرم طلاي قاچاق در سه استان كشف شد.
 

حبيب‌الله حقيقي ديروز در نشستي خبري با اشاره به جزئيات سه پرونده بزرگ قاچاق طلا گفت: محموله‌هاي ۲۵۵كيلوگرم طلاي قاچاق كه در حال ورود يا خروج از مرزهاي كشور بود، در سه استان هرمزگان، بوشهر و آذربايجان غربي كشف شد.
وي گفت: يكي از اين محموله‌ها در حال خروج از كشور در استان هرمزگان به مقصد امارات به نام بار سيب‌زميني با وزن ۲۱۴ كيلوگرم بوده است. اين محموله شامل ۱۹۱۱ قطعه سكه تمام بهار آزادي، ۵۰ نيم سكه طلا و ۱۴۹ ربع سكه جمعاً به ارزش ۳۲۳ ميليارد ريال بود كه توسط سربازان گمنام امام زمان كشف شد. حقيقي افزود: اين محموله طلا تحت پوشش بار سيب‌زميني با استفاده از لنج به امارات منتقل مي‌شد كه در دادگاه انقلاب بندرعباس رسيدگي شد و متهمان اين پرونده به ۶۴۷ ميليارد ريال جزاي نقدي محكوم شدند. وي در مورد پرونده دوم در استان بوشهر گفت: در اين استان ۲۴ كيلوگرم طلا با شيوه چمداني به امارات قاچاق مي‌شد كه توسط مأموران فرودگاه شناسايي و كشف شد. ارزش ريالي اين ميزان طلا برابر با ۱۷ميليارد ريال برآورد مي‌شود و ۳۴ ميليارد ريال يعني دو برابر كالاي كشف شده جزاي نقدي براي متهمان اين پرونده در نظر گرفته شد. رئيس ستاد مبارزه قاچاق كالا و ارز با اشاره به پرونده سوم گفت: ۱۹كيلوگرم طلا در شهرستان اروميه در يك كپسول CNG در يك خودروي سمند جاسازي شده بود تا از طريق مرزهاي شمال‌غربي قاچاق شود كه ازسوي نيروهاي مستقر در مرز دستگير شدند.
وي تصريح كرد: ارزش اين محموله ۲۹ ميليارد ريال برآورد مي‌شود و پرونده اين متهم در شهرستان اروميه رسيدگي شده است. متهم رديف اول به يك سال و متهم رديف دوم به پنج سال حبس محكوم شدند و خودروي سمند و محموله‌هاي طلا به نفع دولت ضبط شد. وي با بيان اينكه پرونده‌هاي ديگري در خصوص طلا و مسكوكات و ارز وجود دارد كه در حال رسيدگي هستند، افزود: پس از بررسي‌هاي لازم نتايج قطعي اين پرونده‌ها نيز اعلام خواهد شد.
رئيس ستاد مركزي مبارزه با قاچاق كالا و ارز در پاسخ به اين سؤال روزنامه «جوان» كه عملكرد امسال اين ستاد چه بوده و در سال بعد با توجه به تأكيدات مقام معظم رهبري درباره مقابله با قاچاق كالا چه برنامه‌اي داريد، ‌گفت: در سال ۹۳ نسبت به سال ۹۲ با كاهش حجم قاچاق مواجه بوده‌ايم، به نحوي كه در حوزه سوخت‌هاي پنج‌گانه كه روزانه 248 ميليون ليتر مصرف داريم حدود 5 درصد مصرف وقاچاق كاهش يافته است. وي تأكيد كرد: اين كاهش با بهينه‌سازي سهميه‌ها‌ي كاميون‌ها و ابطال كارت‌هاي غير مجاز و با وجود افزايش توليد يك ميليون دستگاه خودرو محقق شده است. حقيقي در پاسخ به سؤال ديگر «جوان» كه چرا مسئولان هر برنامه اقتصادي را با تكيه بر محورتقاضا دنبال مي‌كنند، ‌گفت: اقدامات ما به گونه‌اي برنامه‌ريزي شده كه تواماني و پيشگيرانه و مقابله است، به اين معني كه هم در حوزه عرضه و هم در حوزه تقاضا با قاچاق كالا و ارز برخورد خواهيم كرد. رئيس ستاد مركزي مبارزه با قاچاق كالا و ارز تصريح كرد: اگر تقاضا را به گونه‌اي سامان‌بخشي كنيم كه خارج از حوزه قاچاق باشد، عرضه محصولات قاچاق متناسب آن كاهش خواهد يافت كه در مرحله اول بنا داريم، ابتدا رشد قاچاق را كه طي سال‌هاي قبل از نظر وزني، حجمي و ريالي رشد داشته متوقف كنيم و در مراحل بعد مسير را به گونه‌اي تعريف كنيم كه قاچاق امري قابل كنترل باشد. وي در بخش ديگري از سخنانش با بيان اينكه موضوع قاچاق موضوعي اقتصادي، فرهنگي و سلامت‌محور است، گفت: در حوزه مسائل امنيتي نيازمند اصلاح مقررات و رويه‌ها هستيم و بايد بتوان قبح مسئله قاچاق را براي عامه مردم بيان كرد تا به عنوان يك ضد ارزش به آن نگاه شود.
وي افزود: نگاه ستاد مبارزه با قاچاق كالا و ارز مبتني بر اقدامات پيشگيرانه است كه در اين ميان در برنامه جامع مبارزه با قاچاق كالا و ارز سعي شده تمامي دستگاه‌ها بتوانند نقش خود را به گونه‌اي ايفا كنند كه با معضل قاچاق برخورد جدي شود. وي با تأكيد بر اينكه بايد با كمك رسانه‌ها رشته پديده قاچاق را در بين مردم نهادينه كنيم، خاطرنشان كرد: متأسفانه قبح اين مسئله آن طور كه بايد در بين جامعه جا نيفتاده درحالي كه در تقابل با سبك زندگي ايراني- اسلامي و كل خروجي‌اش كسب مال حرام است. رئيس ستاد مركزي مبارزه با قاچاق كالا با ذكر مثال در اين زمينه كه قبح قاچاق به حدي ريخته شده است كه برخي آن را به عنوان شغل مي‌پندارند، تصريح كرد: از بچه‌هاي يكي از استان‌هاي مرزي پرسيدند كه مي‌خواهيد در آينده چه كاره شويد، پاسخ ۷۰درصد آنها قاچاق سوخت بود.
   1290  پرونده قاچاق در يك ماه
از سوي ديگر رئيس سازمان حمايت مصرف‌كنندگان و توليد‌كنندگان گفت: در دي ماه با بازرسي‌هاي انجام شده و كشف كالاي قاچاق توسط بازرسان استان‌ها ۱۲۸۷ مورد پرونده قاچاق به ارزش ۳۴ميليارد ريال براي واحدهاي متخلف تشكيل شده است. سيدمحمود نوابي افزود: طي اين مدت از تعداد 31 هزار و 731 مورد بازرسي بيشترين تعداد كشف كالاي قاچاق در استان مازندران با 5530 مورد و بيشترين تعداد پرونده تخلفاتي در استان آذربايجان غربي با 150 پرونده بوده است و استان خراسان‌رضوي بالاترين ارزش ريالي كشفيات كالاي قاچاق را به ارزش 7/16 ميليارد ريال داشته است.
به گفته نوابي در بين گروه‌هاي كالايي بالاترين ارزش ريالي كالاهاي قاچاق مكشوفه به ترتيب مربوط به پارچه و البسه 9/15‌ميليارد ريال، مواد خوراكي 5/6 ميليارد ريال، سوخت 5/5 ميليارد ريال و دخانيات 5/2 ميليارد ريال بوده است.

[ چهار شنبه 20 اسفند 1393برچسب:سيب‌زميني‌, 214 كيلو طلا ,قاچاق طلا, ] [ 23:22 ] [ علیرضا ]
[ ]

فروش اینترنتی نوزادان در چین!

 

بی‌بی‌سی در پی تحقیقات خود دریافته است که در چین نوزادانی به صورت علنی در اینترنت تبلیغ و سپس فروخته می‌شوند.

بخشی از این فروش اینترنتی نوازادان تحت پوشش فرزندخواندگی انجام می‌شود.

با وجود تلاش پلیس برای مقابله با قاچاق نوزادان و کودکان در چین، فروش آنان در این کشور به صورت گسترده‌ای انجام می شود.

برای مثال دختری هشت ماه به قیمت ۳۰ دلار آمریکا در اینترنت تبلیغ شده بود.

یک گزارشگر بی‌بی‌سی که خود را به عنوان خزیداری احتمالی معرفی کرده بود، در تماسی ویدئویی با زنی که خود را مادر این دختر معرفی می‌کرد حرف زد.

این زن ادعا می کرد که مادر مجردی است که از لحاظ مالی توان بزرگ کردن نوزادش را ندارد.

با آنکه تبلیغ کودکان برای فرزندخواندگی در چین قانونی است، فروش آنان برخلاف قانون است و قاچاق انسان محسوب می‌شود.

تخمین زده می شود که سالانه حدود بیست هزار کودک در چین ربوده می‌شوند که بسیاری از آنها فروخته می‌شوند.

[ چهار شنبه 20 اسفند 1393برچسب:فروش اینترنتی ,نوزادان , چین,قاچاق, ] [ 23:11 ] [ علیرضا ]
[ ]

فروش کلیه در عراق

 

دبیر علمی سمینار روز جهانی کلیه با بیان اینکه احتمال فروش کلیه در خارج کشور کم نیست، گفت: فروش کلیه خارج از ضوابط قانونی کشور، سلامت و جان افراد را به خطر می اندازد و مردم فریب فروش کلیه در خارج از کشور را نخورند.
دکتر سید منصور گتمیری افزود: با توجه به اینکه کلیه ، ارگان بسیار حیاتی بوده و با توجه به شرایط اقتصادی کشور احتمال اینکه برخی افراد به خاطر سود اقدام به فروش کلیه در خارج کشور کنند، کم نیست.

وی خاطرنشان کرد: با توجه به اینکه پیوند کلیه، تاثیر زیادی روی کیفیت زندگی بیماران داشته و از سوی دیگر با توجه به شیوع بالای بیماری های کلیوی در سراسر جهان ، می توان احتمال داد که افراد ثروتمند خیلی زیادی در دنیا وجود دارند که حاضرند با قیمت های بسیار گران، این عضو را بخرند.

وی اظهار داشت: پیوند کلیه از دهنده زنده از فامیل و حتی از غیرفامیل به لحاظ علمی در مراکز معتبر دنیا و ایران و تحت نظر متخصصان خبره صورت می گیرد اما اگر این کار به خاطر مسایل اقتصادی از مدار علمی و قانونی خود خارج شود می تواند به یک تجارت پرسود و پرخطر تبدیل شود.

این فوق تخصص نفرولوژی تاکید کرد: هرگاه پیوند کلیه در قالب یک تجارت پرسود و خارج از ضوابط قانونی انجام شود ، احتمال زیادی وجود دارد که آسیب های جدی به سلامت و جان این افراد وارد شود.

گفتنی است طیب طاهر پور رییس انجمن حمایت از بیماران کلیوی شهرستان مریوان چند روز پیش اعلام کرد که فروش کلیه در شمال عراق را بارها از اعضای انجمن مریوان شنیده ام اما هنوز در این مورد به قطعیت نرسیده ام.

وی افزود: سال گذشته دستکم جلوی شش نفر را که قصد داشتند با مسافرت به شمال عراق، اقدام به فروش کلیه کنند گرفتیم و حتی حراست فرمانداری و نهادهای امنیتی شهرستان را نیز در جریان گذاشتیم.

[ چهار شنبه 20 اسفند 1393برچسب:فریب, فروشندگان کلیه,خارج,عراق,داعش, ] [ 23:9 ] [ علیرضا ]
[ ]

توضیح سازمان اتمی درباره وب سایت جعلی

 

سازمان انرژی اتمی با صدور اطلاعیه‌ای درباره وب سایت اینترنتی جعلی اعلام کرد: هرگونه آگهی استخدام و جذب نیروی انسانی در بخش‌های مختلف صنعت هسته‌ای از طریق آگهی­ رسمی در رسانه ملی، جراید معتبر و پورتال سازمان اعلام می‌شود.

 سازمان انرژی اتمی با صدور اطلاعیه‌ای اعلام کرد: طی روزهای اخیر افرادی سودجو با راه‌اندازی سایت اینترنتی جعلی از طریق ارسال پست الکترونیک و پیامک به فارغ التحصیلان رشته­‌های مهندسی و معرفی پروژه‌های غیر واقعی به عنوان پروژه‌های سازمان، در قالب استخدام اقدام به کلاهبرداری کرده‌اند.


در این فرآیند از داوطلبین خواسته شده ضمن ارسال مدارک و مشخصات خود، مبلغ 1/500/000 ریال به یک حساب جعلی واریز کنند.

سازمان انرژی اتمی ایران ضمن هشدار به ملت شریف ایران و تکذیب موضوع، اعلام کرد: مطالب عنوان شده هیچ ارتباطی به این سازمان نداشته و موضوع از طریق مراجع امنیتی و قضایی در دست پیگیری است.

یادآور می‌­شود هرگونه آگهی استخدام و جذب نیروی انسانی در بخش­‌های مختلف صنعت هسته‌­ای از طریق آگهی­ رسمی در رسانه ملی، جراید معتبر و پورتال سازمان انرژی اتمی اعلام خواهد شد.
[ دو شنبه 18 اسفند 1393برچسب:سازمان اتمی, وب سایت, جعلی,انرژی هسته ای , ] [ 23:42 ] [ علیرضا ]
[ ]

نقشه شوم دو خواهر سنگدل برای قتل پدر

 

ساعت 11 شب هشتم دی ماه سال جاری زنگ آیفون یک خانه ویلایی در تهران‌نو به صدا درآمد.

دختر خانواده وقتی آیفون را برداشت صدای مرد غریبه‌ای را شنید که از وی خواست به پدرش بگوید برای دقایقی به در حیاط خانه‌شان برود.

از آنجا که حامدین پدر خانواده در خواب بود همزمان با صدای زنگ از خواب بیدار شد و وقتی از دخترش شنید جلوی در با او کار دارند غافل از اینکه چه سرنوشت شومی در کمین آنها است، پایین رفت، در حیاط را باز کرد و در تاریکی شب با دو جوان ناشناس روبه‌رو شد. هنوز ثانیه‌هایی نگذشته بود که اهل خانه با صدای کمک‌خواهی پدر به جلوی در دویدند و با پیکر خون‌آلود حامدین که کنار در حیاط افتاده بود روبه‌رو شدند. مادر و دختر خانواده که شوکه شده بودند فریادزنان از همسایه‌ها کمک خواستند تا اینکه دقایقی بعد تکنیسین‌های اورژانس پای در قتلگاه گذاشتند و دیدند کار از کار گذشته و مرد 60 ساله دیگر نفس نمی‌کشد.

ماجرای قتل این مرد به بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران مخابره شد. دقایقی بعد تیمی از کارآگاهان وارد عمل شدند و در بررسی‌های میدانی پی بردند که قربانی جنایت از سوی دو پسرجوان هدف چاقو قرار گرفته و عاملان جنایت گریخته‌اند. دختر خانواده که از پشت پنجره صحنه قتل پدرش را دیده بود به تیم تحقیق گفت: پدرم خواب بود که زنگ آیفون به صدا درآمد، وقتی آیفون را برداشتم مرد جوانی با صدای خشن گفت به حامدین بگو برای دقایقی به در حیاط بیاید. پدرم خواب بود چون هوا سرد بود پدرم کاپشن پوشید و از پنجره‌ او را می‌دیدم، وقتی در را باز کرد دیدم که دو پسرجوان به زور می‌خواهند وارد حیاط شوند اما پدرم مقاومت کرد. همان لحظه زمین خورد، با دیدن این صحنه سریع خودم را به پدرم رساندم ناگهان دیدم که خونریزی دارد. آنجا بود که فریادزنان از همسایه‌ها کمک خواستم.

در ادامه تحقیقات میدانی پلیس جنایی پی برد که پدر خانواده از مدت‌ها پیش با همسرش اختلاف داشته است. در این مرحله مادر خانواده گفت: شوهرم مردی سختگیر بود و همیشه به دخترم مهدخت که مهندس صنایع غذایی است به خاطر رشته دانشگاهی‌اش اعتراض می‌کرد و مدام می‌گفت چرا ازدواج نمی‌کنی. از سویی همیشه نسبت به شوهر مهناز دختر دیگرم انتقاد داشت و می‌گفت چرا سرکار نمی‌رود و بیکار در خانه می‌نشیند. اختلاف ما بیشتر سر این موضوع‌ها بود.

همین سرنخ کافی بود تا کارآگاهان پلیس خواهران دوقلو را که هر دو مهندس صنایع غذایی هستند تحت بازجویی قرار دهند. مهدوخت که دچار تناقص‌گویی شده بود در اعترافاتش گفت: چون پدرم به بهانه‌های مختلف مرا اذیت می‌کرد به ستوه آمده بودم و با مردی به نام «علی‌اکبر» مشورت کردم تا پدرم را بترساند و وی نیز پذیرفت اما هرگز به وی نگفتم پدرم را به قتل برساند. با اعترافات این دختر ناخلف، علی‌اکبر دستگیر شد و خیلی زود اعتراف کرد که برای کشتن حامدین دو پسر محصل را که هم‌محلی‌شان است اجیر کرده بود.

با اعترافات این مرد، دو پسر دانش‌‌آموز به نام‌های داود و حسین دستگیر شدند. حسین که عامل اصلی این جنایت هولناک است صبح دیروز در شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی عبداللهی و چهار مستشار محاکمه شد. این پسر جوان وقتی پشت تریبون ایستاد در آخرین دفاع گفت: قتل را قبول دارم اما هیچ‌گاه قصد کشتن حامدین را نداشتم، چند روز پیش از جنایت علی‌اکبر که مرد مورد اعتمادم بود نزد من و داود آمد و گفت مردی در تهران دخترانش را خیلی شکنجه می‌دهد. علی‌اکبر با این حرف‌ها من و داود را تحت‌ تأثیر قرار داد و خواست که این مرد را به قتل برسانیم و 200 هزار تومان به ما پول داد تا چاقو و لباس بخریم.

 یک روز پیش از جنایت به میدان گمرک رفتیم و چاقویی خریدیم سپس به خاورشهر رفتیم، شب جنایت علی‌اکبر من و داود را سوار بر خودرویش کرد و برای کشتن مقتول ما را به تهران‌نو برد. شب حادثه ما به در خانه قربانی رفتیم، من زنگ خانه را زدم و به دختر او گفتم به حامدین بگو به مقابل در حیاط بیاید.

 حامدین وقتی آمد با او درگیر شدیم، داود وی را هل داد همزمان من ضربه‌ای به او زدم، ناگهان تعادلم را از دست دادم و چاقو از دستم افتاد. آنجا بود که داود فرار کرد و من تنها ماندم. ترسیدم که مبادا حامدین مرا دستگیر کند بنابراین چاقو را از زمین برداشتم و سه ضربه دیگر به او زدم و از محل فرار کردم، از آنجا که 200 متر جلوتر علی‌اکبر داخل خودرویش منتظر ما بود سوار خودرویش شده و از محل گریختیم.

بنابر این گزارش، در پرونده این جنایت حسین عامل اصلی جنایت شناخته شده و علی‌اکبر به همراه خواهران دوقلو و داود با اتهام معاونت در قتل مواجه هستند.

[ دو شنبه 18 اسفند 1393برچسب:نقشه شوم ,دو خواهر, سنگدل,قتل,پدر , ] [ 23:31 ] [ علیرضا ]
[ ]

40 پرس کباب مژد‌گانی کیف 1.5 میلیارد‌ی

 

د‌ر غربی‌ترین مرزهای استان تهران، پشت جاد‌ه‌های خاکی منتهی به شهرستان نظرآباد‌، حاد‌ثه‌ای تلخ و شیرین رخ د‌اد‌. وقتی کیف یک‌میلیارد‌ و ٥٠٠‌میلیون تومانی مرد‌ سرمایه‌د‌ار به سرقت رفت، هیچ‌کس تصور نمی‌کرد‌ این پول د‌ر گرد‌شی عجیب به د‌ست مرد‌ی ساد‌ه و بااخلاق بیفتد‌.

صبحگاه ١٣ اسفند‌ماه وقتی کوچه‌پس‌کوچه‌های شهر، کم‌ترد‌د‌ترین عابران را به خود‌ می‌د‌ید‌، مرد‌ کارمند‌ از خانه‌اش واقع د‌ر بلوار ٤٠ د‌ستگاه بیرون آمد‌. شهر سوت و کور بود‌ و ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺩﺭﺳﺖ ﺍﺯ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ نمی‌رفت کنار هم چید‌ه شد‌ه بود‌، د‌قیقا د‌ر زمانی خاص. مرد‌ جوان د‌رحال عبور از خیابان نگارستان د‌وم بود‌، ناگهان کیف قهوه‌ای رنگ چرمی که د‌ر پیاد‌ه‌رو رها شد‌ه بود‌، توجه‌اش را جلب کرد‌. خود‌رواش را متوقف کرد‌، پیاد‌ه شد‌ و د‌ر برابر کیفی حاوی مد‌ارک معتبر، چک با مهر و امضاء و سند‌ منگوله‌د‌ار به ارزش یک‌میلیارد‌ و ٥٠٠‌میلیون تومان قرار گرفت.

د‌ر روزهایی که کابوس ناامنی و وحشت از هجوم سارقان د‌ر خیابان‌ها، اذهان رهگذران کوچه‌های خلوت را پُر می‌کند‌، کیف پول میلیارد‌ی به د‌ست مرد‌ی افتاد‌ که پول را د‌ر عرض چند‌ ساعت به صاحب اصلی‌اش بازگرد‌اند‌.

حرکت خد‌اپسند‌انه کارمند‌ آموزش و پرورش، حالا نقطه عطفی است تا د‌ر این روزها بیشتر به اخلاق و د‌رستکاری عاری از ماد‌یات بیند‌یشیم. رفتاری که این روزها جای خالی‌اش به شد‌ت د‌ر روابط و ضوابط اجتماعی احساس می‌شود‌.

از روزی که کیف را پید‌ا کرد‌ید‌ بگویید‌.

ساعت ٨ صبح بود‌ كه برای رفتن به سركار از خانه خارج شد‌م. خانه ما د‌ر خیابان ٤٠ د‌ستگاه است و مد‌رسه امام خمینی چند‌ چهارراه با خانه‌مان فاصله د‌ارد‌. خیابان خلوت بود‌ و من با سرعتی کم د‌رحال حرکت با خود‌رو بود‌م. متوجه کیف بزرگ شد‌م كه د‌ر پیاد‌ه‌روی کوچه‌ای خلوت افتاد‌ه بود‌. ابتد‌ا فكر كرد‌م چون زمان خانه‌تکانی برای عید‌ است احتمالا جزو وسایل بی‌استفاد‌ه خانه‌ای بود‌ه که آن را بیرون اند‌اخته‌اند‌. اما خیلی نو به نظر می‌رسید‌، شک کرد‌م و از خود‌روام پیاد‌ه شد‌م. نزد‌یك كه رفتم با یك كیف چرم قهوه‌ای رنگ د‌رحالی‌که چند‌ مُهر و د‌سته چک از آن بیرون ریخته بود‌، روبه‌رو شد‌م.

د‌اخل کیف چه بود‌؟

اسناد‌ و مد‌ارک و چند‌ین برگ چک نوشته شد‌ه با مهر و امضاء و سفته‌های ضمانتی. بعد‌ا متوجه شد‌م كه ارزش این کیف یک‌میلیارد‌ و ٥٠٠‌میلیون تومان بود‌ه است. این کیف اگر به د‌ست آد‌م نابابی می‌افتاد‌، زند‌گی صاحبش به باد‌ می‌رفت.

با د‌ید‌ن این همه اسناد‌ و مد‌ارک، وسوسه نشد‌ی كه آنها را برای خود‌ت برد‌اری؟

هرگز، اما تنها چیزی که من را به ترد‌ید‌ اند‌اخت، نحوه اطلاع‌د‌اد‌ن به صاحب کیف گمشد‌ه بود‌. می‌ترسید‌م کار خیرم باعث سوءتفاهم شود‌. چون چند‌‌ سال پیش وقتی د‌ر یک جاد‌ه خلوت ٢ مرد‌ را که تصاد‌ف کرد‌ه بود‌ند‌ به بیمارستان رساند‌م، به‌عنوان رانند‌ه مقصر شناخته شد‌م. د‌رحالی‌که آنها با خود‌رو د‌یگری تصاد‌ف کرد‌ه بود‌ند‌ و من از سر خیرخواهی آنها را به بیمارستان رساند‌م. اما این موضوع باعث شد‌ آن زمان ٣٥‌میلیون تومان د‌یه بپرد‌ازم.

 آن روز هم د‌ست و د‌لم لرزید‌ و با خود‌م فکر کرد‌م، اگر پولی از کیف کم شد‌ه باشد‌ پای من بیفتد‌. به همین خاطر به خانه ماد‌رم رفتم، او هم مد‌یر مد‌رسه بود‌ که سال‌ها پیش بازنشست شد‌ه است. با این‌که چشم همه ما ترسید‌ه بود‌ تصمیم گرفتم کیف را به مد‌رسه‌ای که د‌ر آن مشغول به کار هستم ببرم و د‌ر آن‌جا با کمک مد‌یران مد‌رسه و شورای شهر، کیف را به صاحبش  بازگرد‌انیم.

چطور صاحب کیف را پید‌ا کرد‌ید‌؟

با کمک آقای محرمی عضو شورای شهر و آقای عبد‌ی مد‌یر مد‌رسه، مد‌ارک د‌اخل کیف را بررسی کرد‌یم، نامی را که روی چک‌ها نوشته شد‌ه بود‌ شناختیم، پسر صاحب کیف از د‌انش‌آموزان مد‌رسه خود‌مان بود‌. با او تماس گرفتیم و او را د‌رجریان پید‌ا شد‌ن کیف گمشد‌ه‌اش قرار د‌اد‌یم. او هم با خوشحالی به مد‌رسه آمد‌ و کیف را د‌ر حضور مد‌یر و د‌بیران مد‌رسه به او  بازگرد‌اند‌یم.

چند‌ تا بچه د‌اری؟

یك د‌ختر ٢ ساله د‌ارم.

چقد‌ر حقوق می‌گیری؟

ماهانه د‌ور و بر ٢٥٠‌هزار تومان.

با این حقوق كم و زند‌گی مستاجری، فکر می‌کنی چقد‌ر پول لازم د‌اری تا زند‌گیت را سروسامان بد‌هی؟

این پول که متعلق به من نبود‌ و باید‌ به صاحب اصلی‌اش بازمی‌گشت، اما به نظرم پولی که بتوانم برای خانواد‌ه‌ام یک خانه بخرم کافی است و بیشتر از این از خد‌ا نمی‌خواهم. ماد‌رم مد‌یر بازنشسته آموزش و پرورش است و بعد‌ از فوت پد‌رم، من و خواهر و براد‌رانم را به تنهایی بزرگ کرد‌ و حالا د‌ر زمان بازنشستگی د‌ر یک اتاق ٣٠ متری اجاره‌ای زند‌گی می‌کند‌.

به نظر شما، پول خوشبختی می‌آورد‌؟

هرگز، د‌خترم وقتی به د‌نیا آمد‌ یک مشکل بینایی د‌اشت که باید‌ چند‌ین‌بار تحت عمل جراحی قرار می‌گرفت تا این‌که با نذر و نیاز‌های ماد‌رم و زحمت‌های پزشک جراحش با یک عمل بهبود‌ یافت، هر بار آن روزها را که ما برای د‌خترم «ستایش» نگران بود‌یم مرور می‌کنم بیشتر به این موضوع پی می‌برم که پول اگر د‌ر کنار سلامتی و احساس آرامش نباشد‌ هرگز خوشبختی نمی‌آورد‌.

اطرافیانتان وقتی از ماجرا باخبر شد‌ند‌، چه واکنشی د‌اشتند‌؟ از شما د‌ر آموزش و پرورش قد‌رد‌انی هم شد‌؟

همه شگفت‌زد‌ه شد‌ند‌ و باورشان نمی‌شد‌ من کیف را به صاحبش بازگرد‌اند‌ه‌ام اما تا این لحظه از طرف آموزش و پرورش مورد‌ تقد‌یر قرار نگرفته‌ام.

اگر د‌وباره یك كیف پر از پول پید‌ا كنی، آن را به صاحبش پس می‌د‌هی؟

من به کارم افتخار می‌کنم و قطعا اگر باز هم د‌ر چنین شرایطی قرار بگیرم همین کار را خواهم کرد‌.

د‌و روی یک سکه

مرد‌ ثروتمند‌ی که کیفش را گم کرد‌ه بود‌ د‌ر رابطه با روز حاد‌ثه به «شهروند‌» گفت: «صبح زود‌ به بانک ملت رفته بود‌م. ٢٠‌میلیون تومان پول نقد‌ گرفتم و د‌ر زیر صند‌لی خود‌رو گذاشتم. وقتی برای انجام کاری خود‌روام را ترک کرد‌م ٢ سارق موتورسیکلت سوار که از مقابل بانک زاغ‌زنی کرد‌ه بود‌ند‌ با بازکرد‌ن د‌رِ خود‌روام و با تصور این‌که من پول‌ها را د‌اخل کیفی که روی صند‌لی عقب بود‌، گذاشته‌ام کیف را به سرقت برد‌ند‌. وقتی برگشتم متوجه سرقت شد‌م.

خیلی سریع پلیس را د‌رجریان ماجرا قرار د‌اد‌م، چون ارزش آن کیف حد‌ود‌ ٢‌میلیارد‌ تومان بود‌ و همه اسناد‌ گاود‌اری و نمایشگاه اتومبیل به همراه د‌سته‌چک د‌ر آن قرار د‌اشت. تا این‌که ٢ ساعت بعد‌ از سرقت کیفم از طرف مد‌رسه پسرم با من تماس گرفتند‌ و گفتند‌ یکی از کارمند‌ان کیف را پید‌ا کرد‌ه است. ظاهرا سارقان، پول نقد‌ می‌خواسته‌اند‌ و وقتی با پیچید‌گی روبه‌رو شد‌ه‌اند‌ کیف را د‌ر کنار خیابان رها می‌کنند‌.

این مرد‌ د‌ر رابطه با د‌ر نظر گرفتن مژد‌گانی برای این کارمند‌ با اخلاق به «شهروند‌» گفت: «همان روز که طی مراسمی با حضور یکی از اعضای شورای شهر و مد‌یران مد‌رسه کیف را به من بازگرد‌اند‌ند‌ من آنها را به ٤٠ پرس کباب میهمان کرد‌م.»

[ دو شنبه 18 اسفند 1393برچسب:40 پرس کباب ,مژد‌گانی, کیف ,1,5 میلیارد‌ی ,کباب, ] [ 23:24 ] [ علیرضا ]
[ ]

هزاران هندی متهم به تجاوز را مثله کردند!

 

هزاران شهروند هندی به منظور قتل یک متهم تجاوز به عنف بنگالی در شمال شرق این کشور، به زندان محل نگهداری این متهم هجوم برده او را به طرز فجیعی به قتل رساندند.

مهاجمان خشمگین پس از اشغال زندان و کشتن متهم، جسد او را مثله کرده اعضای بدنش را در خیابان های نزدیک زندان انداختند.

به گزارش روزنامه اماراتی «البیان» پلیس ایالت «ناگالند» در مصاحبه‌ای با «سی ان ان» گفت: «نیروهای انتظامی و پلیس تلاش کردند که با شلیک گاز اشک آور و تیراندازی مهاجمان را در اطراف زندان متفرق کنند، اما به علت تعداد زیاد آن‌ها پلیس نتوانست مانع ورودشان به زندان شود.

طبق گزارش پلیس، شخص متهم ۳۶ ساله و شهروند بنگلادش است که بدون داشتن ویزای اقامت در هند زندگی می‌کرد.

«دونگال» رئیس پلیس  ایالت «ناگالند» گفته است، این زندانی پس از ضرب شدید توسط مهاجمان در جا جان باخت.

رئیس پلیس افزود: «جمعیت مهاجمان بقدری زیاد بود که پلیس قادر نبود مانع ورود آن‌ها به زندان دیماپور شود ».

وی اظهار داشت: «تعداد زیادی از دانش آموزان با لباس مدرسه در میان مهاجمان خشگین مشاهده شدند».

این متهم در ۲۳ فوریه سال جاری به اتهام تجاوز به یک زن هندی، بازداشت و روانه زندان شده بود.

[ یک شنبه 16 اسفند 1393برچسب:متهم به تجاوز, تجاوز ,هزاران هندی , مثله , ] [ 23:55 ] [ علیرضا ]
[ ]

شکار دیدنی مار

[ چهار شنبه 13 اسفند 1393برچسب:شکار مار ,پرنده, ] [ 1:59 ] [ علیرضا ]
[ ]

مردی درمیان صدها مار کبری

[ چهار شنبه 13 اسفند 1393برچسب:مارکبری, صدها مار کبری ,مردی درمیان مارها, ] [ 1:56 ] [ علیرضا ]
[ ]

فروش تنباکو های میوه‌ای آلوده به شیشه!

 

رئیس گروه سلامت روان دانشگاه علوم پزشکی گفت: در هفته جاری سه نفر به مراکز اعتیاد استان مراجعه داشتند که تست شیشه آنها مثبت بوده با وجود این‌که آنها تاکنون شیشه مصرف نکرده‌اند بررسی‌ها نشان داد که تنباکوهای میوه‌ای آلوده به شیشه هستند و خانواده‌ها توجه کنند که مصرف قلیان میوه‌ای باعث اعتیاد به شیشه می‌شود.

دکتر «علی بهرام‌نژاد» در دومین نشست آموزش تخصصی فرهنگ خانواده در کرمان با بیان این‌که اگر به تعریف خانواده دقت کنیم بسیاری از مشکلات برطرف می‌شود، گفت: خانواده متشکل از مجموعه والدین و فرزندان که زیر یک سقف، در کنار هم و با یکدیگر رابطه عاطفی دارند زندگی می‌کنند.

وی ادامه داد: مشاهده می‌کنیم که فرزند با یکی از والدین در خیابان در حال قدم زدن است و یکی از والدین غایب است، در اینجاست که رابطه عاطفی آسیب می‌بیند.

بهرام‌نژاد ادامه داد: در یک خانواده مبادلات عاطفی، ‌اقتصادی و جنسی وجود دارد که اغلب به تولید مثل منجر شده و جامعه‌پذیری نیز در آن انجام می‌شود.

رئیس گروه سلامت روان دانشگاه علوم پزشکی کرمان با اشاره به این‌که، سیستم خانواده اصول و قواعد دارد، افزود: خانواده باید قاعده‌دار باشد و خانواده‌ی بی‌قاعده آسیب‌پذیر است. قاعده آمد و شد فرزند را خانواده نمی‌داند(فرزند تا چه حد بیرون از خانواده باشد و ...) حتی بسیاری از والدین تحصیلکرده ما این قواعد را نمی‌دانند و متأسفانه قواعد ساده خانوداه را یاد نگرفته‌اند.

وی با بیان این‌که بنیان خانواده‌های ما بسیار ضعیف شده است، تصریح کرد: باید رابطه بین فرزندان را تنظیم کنیم. نباید مثلث‌سازی کنیم یعنی فرزند با یکی از والدین متحد شود، چون این نوع‌دوستی آغاز یک آسیب جدی برای خانواده خواهد بود و تنها جایی که می‌توانیم خوب فرزندان خود را تربیت کنیم، خانواده است.

بهرام‌نژاد خاطرنشان کرد: با این حال جامعه‌پذیری همیشه توسط شعبه‌های زیادی در اجتماع انجام می‌شود که خانواده نیز جزو آن‌هاست، به‌عنوان نمونه صدا و سیما، مدرسه و… از نهادهای جامعه‌پذیری بشمار می‌رود که در این میان خانواده نیز سهم خود را دارد.

[ چهار شنبه 13 اسفند 1393برچسب:تنباکو های میوه‌ای, آلوده, شیشه,مخدر, ] [ 1:14 ] [ علیرضا ]
[ ]

تصادف در وردی سقز+عکس

امروز ساعت 9:50 دقیقه صبح یک دستگاه وانت نیسان که حامل بار سیگار قاچاق بود هنگام ورود به داخل شهر سقز (ورودی سقز-بوکان) نرسیده به میدان با یک دستگاه وانت بار پیکان تصادف نمود.بعد از تصادف خودرو نیسان وانت از صحنه تصادف گریخت که به کمک مردم خودرو مورد نظر متوقف و تحویل نیروی انتظامی گردید خوشبختانه این حادثه تلفات جانی در بر نداشت.

 

 

[ پنج شنبه 7 اسفند 1393برچسب:تصادق سقز,سقز- بوکان,نیسان, ] [ 11:36 ] [ علیرضا ]
[ ]

کشتن روباه توسط یک الاغ

[ سه شنبه 5 اسفند 1393برچسب:کشتن روباه توسط یک الاغ,روباه,الاغ, ] [ 23:10 ] [ علیرضا ]
[ ]

تقابل خرس با بوفالو آمریکایی

[ سه شنبه 5 اسفند 1393برچسب:خرس ,بوفالو آمریکایی ,تقابل خرس با بوفالو آمریکایی , ] [ 23:6 ] [ علیرضا ]
[ ]

دوستی ماهی و غواص

دوستی ماهی و غواص

[ چهار شنبه 29 بهمن 1393برچسب:دوستی ماهی و غواص,غواص,ماهی, ] [ 19:43 ] [ علیرضا ]
[ ]

دوستی عجیب یک زن با گرگها

دوستی عجیب یک زن با گرگها

 

 

[ چهار شنبه 29 بهمن 1393برچسب:گرگها,دوستی عجیب, یک زن , ] [ 19:33 ] [ علیرضا ]
[ ]

بخشش یک اعدامی چند ثانیه قبل از‌ قصاص

 

مرد جوان با دیدن اولیای دم که در حال گریه بودند، به گریه افتاد و التماس کرد او را ببخشند. آنها طناب سفید دار را بر گردن متهم انداختند و قرار بود تا چند ثانیه دیگر پرونده زندگی او برای همیشه بسته شود که اولیای دم فریاد زدند «قاتل را بخشیدیم».

مرد جوان که به اتهام قتل عمد، در زندان اردبیل پای چوبه‌دار رفته بود، چند ثانیه قبل از اجرای حکم با بخشش اولیای دم به زندگی بازگشت.

به گزارش جام جم، اوایل بهمن سال ۸۸ صدای کمک خواهی مرد جوانی سکوت یکی از محله های شهرستان اردبیل را شکست. اهالی سراسیمه از خانه و محل کارشان خارج شده و مرد جوانی را دیدند که با ضربه های چاقو بشدت زخمی شده است. اهالی محل با مشاهده ضارب که در حال فرار بود، او را تعقیب کردند اما موفق به یافتن وی نشدند.

جوان زخمی به بیمارستان منتقل شد، اما ساعاتی بعد بر اثر شدت خونریزی جان باخت. با گزارش وقوع این جنایت به بازپرس کشیک ویژه قتل دادسرای اردبیل، جسد مرد جوان به پزشکی قانونی منتقل و جستجو برای شناسایی هویت مقتول و دستگیری قاتل آغاز شد.

همزمان با شروع تحقیقات و مشخص شدن هویت مقتول، خانواده او به پلیس آگاهی احضار شده و در تحقیقات گفتند پسرشان با فردی اختلاف مالی داشته و قرار بوده با او ملاقات کند و تصور می کنند این مرد در قتل فرزندشان نقش داشته باشد. با مشخص شدن هویت تنها مظنون پرونده، او تحت تعقیب پلیس قرار گرفت و دستگیر شد.

متهم با انتقال به پلیس آگاهی، در بازجویی به قتل مرد جوان اعتراف و عنوان کرد: من و مقتول با هم اختلاف مالی داشتیم. روز حادثه قصد پایان دادن به مشکلمان را داشتیم که دعوایمان شد و پس از شدت گرفتن درگیری با چاقویی که برای ترساندن وی با خود برده بودم، ضربه ای به او زدم. زمانی که او غرق در خون کف خیابان افتاد، ترسیدم و فرار کردم. قصد آسیب رساندن به او را نداشتم و ناخواسته باعث مرگش شدم. من از کاری که کرده ام خیلی ناراحتم و گرفتار عذاب وجدان شده ام.

متهم به قتل پس از بازسازی صحنه جنایت روانه زندان شد و پرونده نیز با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری استان اردبیل ارسال شد.

مدتی بعد عامل جنایت پای میز محاکمه قرار گرفت و با توجه به درخواست اولیای دم برای قصاص متهم، او از سوی قضات دادگاه کیفری به قصاص محکوم شد که حکم قصاص به تائید دیوان عالی کشور رسید و در ادامه به واحد اجرای احکام دادسرای اردبیل ارسال شد.

با گذشت پنج سال از وقوع حادثه، سحرگاه دیروز مقدمات اجرای حکم آماده شد و ماموران زندان متهم را از سلول انفرادی خارج کردند. امیدی به بخشش خانواده مقتول نداشت و با هر گامی که برمی داشت، یک قدم خود را به مرگ نزدیک تر می دید.

متهم پای چوبه دار بخشیده شد

مرد جوان با دیدن اولیای دم که در حال گریه بودند، به گریه افتاد و التماس کرد او را ببخشند. آنها طناب سفید دار را بر گردن متهم انداختند و قرار بود تا چند ثانیه دیگر پرونده زندگی او برای همیشه بسته شود که اولیای دم فریاد زدند «قاتل را بخشیدیم».

ناصر عتباتی، دادستان عمومی و انقلاب استان اردبیل در این باره به جام جم گفت: واحد هیات صلح و سازش اجرای احکام دادگستری استان اردبیل از پیش از اجرای حکم، برای جلب رضایت اولیای دم تلاش کرد و این تلاش ها تا ثانیه هایی پیش از اجرای حکم ادامه داشت و سرانجام موفق به جلب رضایت آنها شدند و این خانواده پس از پنج سال، قاتل فرزندشان را بخشیدند.

[ چهار شنبه 29 بهمن 1393برچسب:بخشش یک اعدامی ,اردبیل ,چوبه دار,چند ثانیه قبل از‌ قصاص , ] [ 18:41 ] [ علیرضا ]
[ ]

شجاعت یا حماقت؟

شجاعت یا حماقت؟

[ جمعه 24 بهمن 1393برچسب:شجاعت یا حماقت؟,ارتفاع, ] [ 21:24 ] [ علیرضا ]
[ ]

پراید

پراید

[ جمعه 24 بهمن 1393برچسب:پراید,خرد شدن پراید, ] [ 21:13 ] [ علیرضا ]
[ ]

سرقت 4 میلیاردی دو آبدارچی در تهران

 

وقتی ٨ مرد نقابدار با حمله به یک شرکت بازرگانی دست به سرقت ٤میلیارد تومانی از آن‌جا زدند، هیچ کس نمی‌دانست که طراح اصلی این نقشه، دو آبدارچی شرکت هستند.
 
١٥مهر‌ سال ٩٣ ماموران کلانتری ١٠٥سنایی در جریان یک زورگیری در خیابان خالد استانبولی قرار گرفتند؛ مأموران کلانتری در محل سرقت به تحقیق از پرسنل خدماتی و صاحب شرکت پرداختند که مشخص شد ٨ مرد با قمه و شمشیر وارد واحد تجاری متعلق به صاحب شرکت در طبقه دوم یک ساختمان تجاری شده، پس از بستن دست و پای خدمتکار و صاحب شرکت دست به سرقت ٤‌میلیارد تومان پول نقد در قالب چک‌های تضمینی بین‌بانکی و ٨‌میلیون تومان پول نقد داخل گاو صندوق و همچنین دو گوشی تلفن‌ همراه متعلق به خدمتکار و صاحب شرکت به ارزش هرکدام ٢‌میلیون تومان کرده و پس از سرقت با یک موتورسیکلت از محل متواری شده‌اند.
 
کارآگاهان انتظار داشتند که سارقان به شیوه تخریب در ورودی وارد شرکت شده باشند اما بررسی‌های به عمل آمده از محل سرقت مشخص کرد که هیچ‌گونه آثار ناشی از تخریب در ورودی آن مشاهده نشده است.
 
با توجه به مبلغ بالای سرقت شده که نشان از اطلاع سارقان از وجود این مبلغ در داخل شرکت می‌داد و همچنین نحوه ورود سارقان به داخل شرکت، کارآگاهان اطمینان پیدا کردند که سرقت باید با همدستی یکی از کارکنان شرکت انجام شده باشد؛ بنابراین تحقیقات از پرسنل شرکت در دستور کار کارآگاهان قرار گرفت و کارآگاهان اطلاع پیدا کردند که تا ٣‌سال پیش، یکی از پرسنل خدماتی شرکت به‌نام «ضیاء» ٣٠ساله از اتباع افاغنه به مدت ١٣‌سال در شرکت مشغول به کار بوده اما به گفته صاحب شرکت به علت اعتیاد شدید به مصرف موادمخدر حدود ٣‌سال پیش اخراج شده است.
 
تحقیقات درخصوص نقش احتمالی «ضیاء» در سرقت، در دستورکار قرار گرفت و کارآگاهان اطلاع پیدا کردند که با وجود اخراج از شرکت، وی در طول این مدت همچنان ارتباط دوستانه خود را با دیگر پرسنل خدماتی شرکت به نام حمید ٣٣ساله حفظ کرده است.
 
این ارتباط در حالی از سوی کارآگاهان مشخص شد که بنابر گفته مالباخته، سارقان نقابدار دارای لهجه اتباع افاغنه بودند، بنابراین تحقیقات از حمید درخصوص ارتباط وی با ضیاء آغاز اما او منکر هرگونه ارتباط با ضیاء شد. با توجه به دلایل به‌دست آمده درخصوص احتمال مشارکت حمید در سرقت، کارآگاهان وی را دستگیر کرده و در همان بازرسی اولیه از حمید، سه فقره از چک‌های سرقت شده از داخل شرکت را کشف کردند. این در حالی بود که مالباخته بیشترین حمایت مالی را در میان پرسنل شرکت از حمید انجام داده بود.
 
حمید که چاره‌ای جز بیان حقیقت نداشت، لب به اعتراف گشود و به طرح‌ریزی سرقت و همچنین مشارکت ضیاء در سرقت اعتراف کرد؛ با توجه به اعتراف «حمید»، ضیاء در زعفرانیه که در آن‌جا به‌عنوان سرایدار مشغول به کار بود، دستگیر شد. همچنین در بازرسی از مخفیگاهش ٨٠چک سرقتی بین‌بانکی به ارزش تقریبی ٢‌میلیارد تومان کشف شد. با دستگیری ضیاء ٦ متهم دیگر این پرونده نیز یک به یک شناسایی و هرکدام در عملیات‌های جداگانه دستگیر شدند.
[ ]

برخوردقطارباکوهی ازبرف وعبوران درکانادا

برخوردقطارباکوهی ازبرف وعبورآن درکانادا

[ سه شنبه 21 بهمن 1393برچسب:برخوردقطارباکوهی ازبرف, قطار در برف, ] [ 17:40 ] [ علیرضا ]
[ ]

انتقال 5 محکوم ایرانی از تایلند به کشور

 

معاون وزیر دادگستری از انتقال 5 محکوم ایرانی از کشور تایلند به کشورمان خبر داد.

 
سید علی رئیس‌الساداتی، اظهار داشت: از مهم‌ترین اهداف کارگروه انتقال محکومین حفظ کیان خانواده با تأکید بر رأفت اسلامی است.
 
وی تصریح کرد: بر این اساس و در ادامه روند انتقال محکومین ایرانی از سایر کشورها، تعداد 5 نفر از محکومین ایرانی که به مجازات حبس در کشور تایلند محکوم شده بودند، به کشور انتقال می‌یابند.
 
وی تصریح کرد: انتقال این افراد که برای گذراندن ادامه دوران محکومیت به کشور بازگردانده می‌شوند، در تاریخ 23 بهمن ماه و از طریق مرز هوایی فرودگاه امام خمینی(ره) صورت می‌گیرد و زندانیان تحویل مقامات قضایی کشور می‌شوند.

[ سه شنبه 21 بهمن 1393برچسب: 5 محکوم ایرانی در تایلند ,انتقال, ] [ 17:0 ] [ علیرضا ]
[ ]

چین میلیاردر مافیایی را اعدام کرد

 

یک تاجر و سرمایه‌دار میلیاردر چینی به جرم راه انداختن یک ''گروه مافیایی" مرتبط با مقام‌های دولتی اعدام شد.

 
 
بی بی سی نوشت:  رئیس گروه هانلونگ، بزرگترین شرکت خصوصی استان سیچوان چین بود که در زمینه‌های مختلف از جمله معدن، مخابرات و محصولات شیمیایی فعال است.
 
او اواسط بهار گذشته به جرم دست داشتن در قتل، فروش تسلیحات و قمار غیرقانونی و گرداندن "یک گروه قتل و جنایت مافیایی" به مرگ محکوم شده بود.
 
حکم اعدام آقای لیو، به همراه برادر کوچکتر و سه دستیارش بعد از تایید حکم در دادگاه عالی چین اجرا شد.
 
گفته شده که او با ژو یونگ‌کانگ، رئیس سابق امنیت داخلی چین هم ارتباط داشته است.
 
آقای ژو که زمانی رئیس حزب حاکم کمونیست در استان سیچوان بود، خود اکنون به اتهام فساد تحت بازجویی است.
 
در چند ماه‌ اخیر تعداد زیادی از مقام‌های ارشد استان سیچوان در جنوب غرب چین مورد تحقیق و بازرسی قرار گرفته‌اند.

[ سه شنبه 21 بهمن 1393برچسب:چین ,میلیاردر مافیایی , لیو, ] [ 16:58 ] [ علیرضا ]
[ ]

قتل عام خانواده دختر بعد از شنیدن جواب نه

 

مردی در افغانستان پس از خواستگاری و شنیدن جواب رد از خانواده دختر مورد علاقه‌اش، پنج عضو این خانواده را کشت.

 
در این حادثه که  ۹ بهمن در ولایت پروان در شمال کابل رخ داده است، پدر، دو کودک و دو زن از خانواده دختر کشته شده اند.
 
محمدزمان ماموزی، فرمانده پلیس ولایت پروان به بی‌بی‌سی گفت که ظاهرا خانواده دختر موافق این ازدواج نبودند و قرار بوده که وصلت او با خانواده دیگری صورت بگیرد.
 
به گفته آقای ماموزی هنگامی که فرد مهاجم از این موضوع باخبر می شود، همراه با دو فرد دیگر، شب هنگام وارد خانه دختر شده و ۵ تن از اعضای خانواده را تیرباران کرده است.
 
این در حالی است که شماری از رسانه‌های محلی "دشمنی خانوادگی" را علت این قتل خوانده اند.
 
آقای ماموزی همچنین گفت که فرد مهاجم عضو ارتش ملی است و همراه با دو همدستش بازداشت شده است.
 
سال گذشته در زد و خورد مسلحانه میان اعضای دو خانواده دیگر در ولایت پروان هفت تن کشته و سه تن زخمی شدند.

[ ]

ازدواج با سگ .هندوستان

ازدواج با سگ .هندوستان

[ جمعه 3 بهمن 1393برچسب:ازدواج با سگ ,هندوستان , ] [ 23:24 ] [ علیرضا ]
[ ]

مردی با بدن عجیب

مردی با بدن عجیب

[ جمعه 3 بهمن 1393برچسب:بدن عجیب,مردی با بدن عجیب, ] [ 23:17 ] [ علیرضا ]
[ ]

قتل نوعروس به خاطر چت کردن در وایبر!

 

«مرتب گوشی موبایلش در دستش بود و با وایبر چت می‌کرد. دیگر نتوانستم این وضعیت را تحمل کنم و کنترلم را از دست دادم.» این بخشی از اعترافات تازه دامادی است که به‌گفته خودش در مدت ۶‌ماه زندگی ۳بار خانه را ترک کرد و قصد جدایی از همسرش را داشت.

 

رسیدگی به این پرونده شامگاه جمعه ۲۶دی‌ماه همزمان با پیدا شدن جسد زن جوانی در بیابان‌های پاکدشت آغاز شد. آن روز یکی از رهگذران با دیدن چمدان بزرگی در بیابان کنجکاو شد و به سراغ آن رفت و درش را باز کرد اما ناگهان با جسد زن جوانی روبه‌رو شد که داخل چمدان بود. مرد وحشتزده با پلیس تماس گرفت و طولی نکشید که با حضور کارآگاهان آگاهی پاکدشت در محل، تحقیقات برای کشف راز این جنایت شروع شد. دور گردن زن جوان طنابی پیچیده شده و آثار ضربات چاقو نیز روی بدنش دیده می‌شد. این در حالی بود که طبق گفته پزشک جنایی، حدود ۱۰تا ۱۲ساعت از مرگ او می‌گذشت.

ردپای یک مرد جوان

شکی وجود نداشت که جنایت در محلی دیگر رخ داده و سپس قاتل یا قاتلان با قرار دادن جسد در چمدان قصد ناپدید کردن آن را داشته‌اند. در چنین شرایطی کارآگاهان جنایی پاکدشت ماموریت یافتند پرده از راز این جنایت بردارند. هیچ مدرک شناسایی‌ای که هویت مقتول را فاش کند، وجود نداشت. حتی بررسی‌ پرونده‌های متعلق به زنان گمشده در روزهای اخیر هم سرنخی در اختیار پلیس قرار نداد.

مأموران اما در ادامه متوجه نکته مهمی شدند. اینکه چمدانی که جسد داخلش بود، کاملا نو بود و به‌نظر می‌رسید که به تازگی خریداری شده است. آن‌ها راهی مغازه‌هایی شدند که چمدان می‌فروختند. یکی از مغازه‌دار‌ها گفت که ظهر جمعه درست چند ساعت قبل از کشف جسد، پسرجوانی به آنجا رفته و چمدانی شبیه آنچه جسد داخل آن بود از وی خریده است. این موضوع تیم تحقیق را یک قدم به کشف حقیقت نزدیک‌تر کرد و مأموران به بازبینی تصاویر دوربین مداربسته مغازه پرداختند و چهره خریدار چمدان را شناسایی کردند.

تصویر رازگشا

درحالی‌که تحقیقات ادامه داشت، روزشنبه مرد ۲۱ساله‌ای به اداره آگاهی پاکدشت رفت و خبر از ناپدید شدن همسر ۲۰ساله‌اش داد. وی گفت: من و همسرم مهناز همکار هستیم و در کارگاهی در پاکدشت کار می‌کنیم. عصر شنبه مهناز وقتی کارش تمام شد از کارگاه بیرون رفت تا به خانه برود اما در مسیر بازگشت به خانه به طرز مرموزی ناپدید شد. در این مدت همه جا را به‌دنبالش گشتم اما اثری از او پیدا نکردم.

مشخصاتی که این مرد از همسرش ارائه داد با جسدی که داخل چمدان کشف شده بود مطابقت داشت. با این حال آنچه توجه مأموران را جلب کرد شباهت این مرد با تصویری بود که کارآگاهان از خریدار چمدان به‌دست آورده بودند. وقتی مشخص شد که مرد جوان‌‌ همان خریدار چمدان است مأموران حدس زدند که عامل قتل زن جوان کسی جز او نیست. این مرد دستگیر شد و هر چند در ابتدا خود را بی‌گناه می‌دانست اما وقتی تصویر خود را هنگام خرید چمدان دید چاره‌ای جز اقرار به جنایت ندید.

جنایت وایبری

وی به کارآگاهان گفت: من و همسرم همکار بودیم و در محل کار با هم آشنا شدیم. حدود ۶‌ماه پیش ازدواج و زندگی مشترکمان را شروع کردیم اما از‌‌ همان ابتدای زندگی اختلافاتمان شروع شد. او مرتب با موبایلش مشغول چت کردن از طریق وایبر بود. من مطمئن بودم که کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه است. بار‌ها با هم سر این موضوع دعوا کردیم اما او می‌گفت که فقط با دوستانش چت می‌کند.

در مدت ۶‌ماه زندگی مشترک با همسرم ۳بار خانه را ترک کردم و قصد جدایی داشتم اما هربار همسرم از من خواست تا او را ببخشم. وی ادامه داد: او حاضر نشد خودش را اصلاح کند؛ از صبح تا شب پای وایبر بود و اصلا اهمیتی به من نمی‌داد. دیگر تحمل این وضعیت برایم غیرممکن بود. بنابراین تصمیم گرفتم برای همیشه او را ترک کنم و طلاقش بدهم.

ساعت ۸صبح جمعه بود که به‌خاطر رفتار‌هایش با او درگیر شدم. او من و خانواده‌ام را تحقیر کرد. من هم یکدفعه کنترلم را از دست دادم و چون به‌شدت از او کینه داشتم دست به قتل او زدم. بعد از آن چند ساعتی کنار جسد بودم تا اینکه تصمیم گرفتم آن را داخل چمدانی بزرگ بگذارم و به بیرون از خانه منتقل کنم. برای این کار به مغازه‌ای رفتم و چمدان خریدم اما اصلا فکرش را نمی‌کردم همین خرید باعث دستگیری‌ام شود.

تحقیقات ادامه دارد

سرهنگ سلمان آدینه‌وند، فرمانده انتظامی پاکدشت گفت: هرچند متهم در اعترافاتش ادعا کرد به دلیل چت‌های وایبری همسرش را به قتل رسانده است اما چت کردن توجیهی برای ارتکاب جنایت نیست.

وی افزود: تازه‌داماد جنایتکار بعد از اعتراف به قتل نوعروسش روانه بازداشت شد و تحقیقات در این پرونده ادامه دارد تا زوایای پنهان آشکار شود.

 

[ دو شنبه 29 دی 1393برچسب:قتل نوعروس,قتل,چت کردن در وایبر! , ] [ 22:17 ] [ علیرضا ]
[ ]

مرد هوسران دختر ‌13 ساله به آتش کشید!

 

«دیگر نمی‌توانستم به ارتباط پنهانی با دختر نوجوان ادامه دهم، به همین خاطر او را کشتم تا همسرم متوجه ماجرا نشود، بعد هم جسد را آتش زدم تا کسی راز جنایت را نداند.» این بخشی از اعترافات مرد متاهلی است که به دلیل ارتباط پنهانی با دختری 13 ساله و قتل او در برابر پنج قاضی جنایی پای میز محاکمه قرار گرفت.

 
کاظم که از تهدیدهای مهلا خسته شده بود، تصمیم گرفت به این رابطه پایان دهد. به همین دلیل بیستم فروردین امسال از دختر 13 ساله خواست برای مصرف شیشه به ارتفاعات کوی فراز بروند. بعد از این که شیشه کشید از مهلا خواست دست از سر او بردارد. اما دختر نوجوان که فریب وعده های مرد بیست و هفت ساله را خورده بود، فقط به او می خندید. مرد جوان از روی زمین سنگی برداشت و با آن چند ضربه به سر مهلا زد. وقتی از مرگ او مطمئن شد، جسد را به آتش کشید.

آغاز تحقیقات

یک روز بعد از این جنایت خانواده مهلا به امید پیدا کردن دخترشان به دادسرای جنایی آمدند و درخواست کمک کردند. پدر دختر نوجوان بی اطلاع از سرنوشت تلخ مهلا به قاضی گفت: چند روزی است که دختر سیزده ساله ام به نام مهلا گم شده است. او از خانه به قصد رفتن به مدرسه اش بیرون رفته بود، اما دیگر برنگشت. نگرانش شده ایم همه اطراف و محله را زیر پا گذاشتیم به خانه دوستانش سر زدیم، اما هیچ خبری از دخترمان نیست.

کشف جسد سوخته

همزمان با طرح شکایت یک گروه کوهنوردی که برای ورزش به ارتفاعات کوی فراز رفته بود، تصمیم گرفتند برای استراحت داخل یک کانکس قدیمی بروند. آنها وقتی در کانکس را باز کردند با صحنه ای هولناک روبه رو شدند. جسد سوخته در گوشه ای از کانکس بود و بوی تعفن فضا را پر کرده بود.

آنها با مشاهده جسد با پلیس 110 تماس گرفتند و تحقیقات برای افشای راز این جنایت آغاز شد. کارآگاهان اداره آگاهی همراه قاضی دادسرای جنایی تهران به محل کشف جسد رفتند و در بررسی ها دریافتند چند روزی از جنایت می گذرد. عامل جنایت برای مخفی ماندن راز جنایت جسد را به داخل کانکس آورده و به آتش کشیده بود.

شناسایی هویت مقتول

جسد به پزشکی قانونی منتقل شد و پزشکان پس از معاینات تحصصی، علت مرگ را اصابت ضربه های سنگین به سر مقتول اعلام کردند. از سوی دیگر با بررسی پرونده افراد فقدانی مشخص شد، جسد متعلق به مهلاست که خانواده اش ناپدید شدن او را اطلاع داده بودند. خانواده دختر نوجوان هم با حضور در پزشکی قانونی جسد را شناسایی کردند.

دستگیری قاتل

با شناسایی هویت مقتول، روند رسیدگی به پرونده وارد مرحله تازه ای شد. ماموران در نخستین گام با بررسی تماس های مقتول و ارتباطات او، به مرد جوانی به نام کاظم رسیدند که روز جنایت چند بار با تلفن همراه مقتول تماس گرفته بود. مردبیست و هفت ساله پس از دستگیر شدن در بازجویی ها منکر هرگونه ارتباطی با مقتول شد، اما در ادامه لب به اعتراف گشود و گفت: برای این که راز ارتباط پنهانی ام مخفی بماند، دست به این جنایت زدم.

با تکمیل تحقیقات، برای کاظم به اتهام قتل عمدی و جنایت بر میت، کیفرخواست صادر شد و پرونده برای محاکمه به شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.

محاکمه قاتل

صبح دیروز متهم به ریاست قاضی نورالله عزیزمحمدی و با حضور چهار قاضی مستشار پای میز محاکمه قرار گرفت.

در ابتدای جلسه دادگاه، نماینده دادستان با تشریح کیفرخواست گفت: با توجه به محتویات پرونده، اعترافات متهم، درخواست اولیای دم و بازسازی صحنه قتل، ارتکاب جنایت از سوی کاظم محرز است و برای او درخواست مجازات قانونی دارم.

پدر مهلا هم به عنوان ولی دم برای قاتل دخترش درخواست قصاص کرد و گفت: حاضر به رضایت نیستم.

رییس دادگاه با تفهیم اتهام به کاظم از او خواست به دفاع از خود بپردازد که مرد جوان با قبول اتهامش گفت: از مدتی قبل از جنایت مهلا را فریب داده و با او دوست شده بودم. من متاهل هستم و به همین دلیل نمی توانستم زمان زیادی از روز را با او وقت بگذرانم. روز حادثه با او قرار گذاشتم و به ارتفاعات کوی فراز رفتیم. او می دانست من شیشه مصرف می کنم و راحت جلوی او مواد می کشیدم.

نزدیک یک معدن سنگ نشسته بودیم و من در حال کشیدن شیشه بودم. از او خواستم به ارتباطمان پایان دهیم، اما مهلا فقط می خندید و می گفت مرا دوست دارد. خنده هایش آزارم می داد. می ترسیدم همسرم متوجه این ارتباط شود. دوباره از او خواستم دیگر به من زنگ نزند، اما مهلا خواست برایش مانتو بخرم. این رفتارش آزارم می داد، به همین دلیل سنگی از روی زمین برداشتم و چند ضربه به سر او زدم. بیهوش شد و روی زمین افتاد. حتی با دیدن این صحنه هم به حالت عادی برنگشته بودم، جسدش را به کانکس متروکه ای که در آن اطراف قرار داشت، بردم. از موتورم بنزین کشیدم و با ریختن آن روی مهلا او را سوزاندم.

پس از آخرین دفاعیات متهم و وکیل مدافعش، قضات دادگاه وارد شور شده و کاظم را به اتهام قتل عمد به قصاص و به دلیل جنایت بر میت به دیه محکوم کردند.

[ ]

نبرد مار کبری با سوسمار

 

نبرد مار کبری با سوسمار

[ چهار شنبه 24 دی 1393برچسب: نبرد مار کبری با سوسمار , ] [ 16:41 ] [ علیرضا ]
[ ]

تلاش نافرجام سگ برای پس گرفتن رختخواب از گربه

تلاش نافرجام سگ برای پس گرفتن رختخواب از گربه

[ ]

چاقوکشی در طبقه هفتم پاساژ علاءالدین!

خبرنگار ما گزارش داد: تازه آنجا بود که فهمیدیم شهرداری قرار است آن شب کار پاساژ علاءالدین و تخلفاتش را یکسره کند. این را از اطلاعیه ای خطاب به کسبه هم که در شهرداری ناحیه پیدا کردیم، می شد فهمید «شهرداری منطقه صرفا قصد اجرای رای قطعی کمیسیون ماده صد نسبت به بناهای خلاف طبقه هفتم و منفی 3 را دارد و عملیات اجرایی ناظر بر طبقات دیگر نمی باشد» و درخواست همکاری در هنگام اجرای رای مذکور و خودداری از تجمع یا اقدامات مخل نظم عمومی، اما اینطور نشد.

معطلی ما در شهرداری برای اجرای حکم نزدیک 5 ساعت ادامه یافت و در این اثنا، رئیس مرکز ارتباطات و امور بین الملل شهرداری و معاون شهرسازی منطقه 11 درباره سابقه تخلفات علاءالدین و مبنای حکم کمیسیون ماده صد توضیح دادند. بعد هم کاورهای شبرنگی به رنگ قرمز با کارت هایی بین ما توزیع شد که روی آن کلمه «خبرنگار» نوشته شده بود و هشدار دادند بدون این کاورها و کارت ها، نه تنها نمی توانیم وارد پاساژ شویم، بلکه امکان دارد هر بلایی سرمان بیاید.

ساعت حدود 12 بود که در ماشین های جداگانه به ساختمان دیگر شهرداری در زیر پل حافظ، دو کوچه بالاتر از علاءالدین رفتیم و نیم ساعتی هم آنجا منتظر ماندیم. موقع عبور از جلوی پاساژ، نگاهی دزدانه انداختیم: جمعیتی پراکنده از 200 متر قبل از پاساژ تا 30 تیر در گروه های چند نفره ایستاده بودند و نیروی انتظامی هم در گروه های چند نفره آنها را می پایید. همان موقع ماشینی جلوی پاساژ ایستاد و چهار نفر «قلچماق» با قیافه هایی آماده دعوا از آن پیاده شدند. دو خط قرمز کمانی بر چهره پاساژ هم مثل جای زخم، در تاریکی شب به طور تهدیدآمیزی برق می زد، انگار علاءالدین به پشتگرمی غول هایی که نه از چراغ جادو، بلکه از پراید و پیکان و وانت دسته دسته بیرون می ریختند، هشدار می دهد «اگر جرات دارید به من نزدیک شوید». جرات داشتیم.

ساعت از 12 گذشته بود که پا به پای مدیرعامل شرکت شهربان و حریم بان راه افتادم و احسان شریفی در طول مسیر گفت که 4 اکیپ شهربان مستقر در منطقه 11 همه امشب در اجرای عملیات شرکت دارند و در خدمت شهردار منطقه و ناحیه به عنوان مسئولان عملیات هستند. او گفت که در مقطعی از زمان در حدود 6-5 ماه پیش، شهربان اکیپ های ثابتی را در محدوده علاءالدین مستقر کرد تا جلوی جابجایی مصالح و ساخت طبقه 7 را بگیرند و در آن زمان موضوع کنترل شد، اما بعد حاجی علاءالدین زدن ساز خودش را از سر گرفت.

جلوی پاساژ همهمه ای در گرفته بود. تک و توک ماشین هایی که از جمهوری می گذشتند، جلوی علاءالدین نیش ترمز می زدند تا ببینند این همه آدم دم پاساژ چه می کنند. یکی از افسران پلیس جلوی در ایستاده بود و تنها ماموران پلیس را یکی یکی وارد می کرد و دستش را حائل سینه افراد متفرقه ای می کرد که می خواستند لابه لای پلیس ها به داخل بروند. در حالی که از هر سو صدای داد و بیداد می شنیدیم که «دوربین و فیلمبردار و عکاس اینجا چیکار می کنه؟؟ این خانوما رو چرا آوردین؟» راهمان را به سختی از بین جمعیت باز کردیم و با فشار از در کوچک و لوزی شکل به داخل خزیدیم.

علاءالدین آن پاساژ نورانی و پرصدای همیشگی نبود. نورهای سفید رنگ آن را به بیمارستان و کسبه پریشان احوال را به بیمارانی رو به احتضار شبیه کرده بود. کرکره همه مغازه ها پایین کشیده شده بود. پشت آسانسور، سردار علیپور، فرمانده یگان حفاظت شهرداری که فرماندهی عملیات را بر عهده داشت، نیروهای انتظامی را جمع می کرد و دستوراتی می داد و بعد آنها را متفرق می کرد. پلیس ها که به شدت نگران امنیت ما بودند، تنها به صورت میلیمتری اجازه پیشروی به ما می دادند. صدای یکی از آنها را شنیدم که به ما اشاره کرد و به همکارش گفت «اینا هم کار سختی دارن ها!» اما مشاور قالیباف یکباره ما را از پلکان اضطراری تاریک و باریک که بوی تعفن مشمئز کننده ای می داد، به منفی 3 برد.

خاک و خل، شیشه های شکسته، پله برقی واژگون با پله های تلنبار شده زیر پلکان، آهک و گچ و مصالح دیگر، نایلون های ریز ریز شده، کپه ای از جعبه مدل های مختلف گوشی موبایل، قفسه ها و کمدهای واژگون شده، همه در منفی 3 پخش و پلا بود. درهای آهنی و زنگ زده واحدها نیمه باز بود و داخل آنچه تا چندی پیش مغازه های تعمیرات موبایل پاساژ علاءالدین بود، هیچ نبود جز یخچالی کوچک، یک لوله موکت، برچسب های ال سی دی موبایل و معدود وسایل قراضه و رها شده. بوی نا نشان می داد مدت هاست منفی 3 به این روز افتاده است. با دیدن تیغه های نازکی که جلوی برخی مغازه ها کشیده شده بود، تازه فهمیدم مصالح ساختمانی برای چه آنجا بود. کارکنان اجرای احکام آمدند.

40- 50 نفر کارگر فسفری پوش، با بیل و کلنگ و تیشه به صف شدند و بعد به سوی مغازه های تیغه پوش رفتند. کلنگ اول که به جان علاءالدین افتاد، دست ها با دوربین و گوشی موبایل بالا رفت؛ همه می خواستند این لحظه تاریخی را ثبت کنند: شاخ غول علاءالدین شکست.

تیغه ها که پایین آمد، پشت آن مغازه هایی نمایان شد پر از جنس. پیدا بود صاحبان امید داشته اند شهرداری از تخریب منصرف شود و بعد از مدتی که آب ها از آسیاب افتاد، بیایند و کار و کاسبی را از سر بگیرند. مغازه های دارای جنس پلمب شد. به طبقه 7 رفتیم.

بارها و بارها به علاءالدین آمده بودم، اما هیچ وقت در ساعات کاری، وقتی مغازه های شیک و پیک با اجناس پرزرق و برق و گرانقیمت باز بودند، دقت نکرده بودم که علاءالدین چقدر کثیف، ناایمن، زهوار در رفته و درب و داغون است و این نکته ای بود که وقتی داشتم از پله های شیب دار و باریک 10 طبقه را از منفی 3 تا 7 بالا می رفتم، به آن پی بردم. اما وقتی به آن بالا رسیدم، فهمیدم که این پاساژ بی ریخت و بدقواره تا چه اندازه کعبه آمال و کاخ آرزوهای عده ای فریب خورده و مال باخته است.

طبقه 7 پاساژ 90- 80 مغازه دارد، اما آن شب کسی از علاءالدین نرفته بود: کرکره ها را پایین کشیده و جلوی در مغازه خود روی زمین چمباتمه زده بودند. چهره ها مثل عزاداران، همه خشمگین و تحریک شده از کلاهی که علاءالدین به سرشان گذاشته بود. مرد جوانی با عضلات ورزیده چنان های های گریه می کرد که نفسش بالا نمی آمد. برایش آب قند آوردند، اما انگار هیچ قندی دیگر نمی توانست کام او را شیرین کند. یکی می گفت فلانی خانه پدری اش را فروخته و این مغازه را با هزار امید و آرزو خریده. گوینده خودش 800 میلیون پرداخته و در ازای آن، حتی یک کاغذ هم نگرفته بود. می گفت «قانون علاءالدین همین است. هیچ کس سند ندارد». دیگری می گفت «حاج آقا پول ما رو خورده و یه آبم روش، حالا خودش متواری شده. میگن شماله، ولی مگه کسی دستش بهش می رسه؟ به از ما بهترون وصله». جوانی دیگر کرکره ها را بالا کشیده و در میان قفسه های خالی مغازه اش موبایل به دست نشسته بود، گویا تلاش می کرد با داد زدن در وسیله ای که این پاساژ به بورس آن معروف است، کسی را متقاعد کند که از بدبخت شدنش جلوگیری کند.

در یک راهرو مشغول مصاحبه با مال باختگان بودیم که از راهروی دیگر صدای داد و بیداد بلند شد. نگذاشتند ما جلو برویم تا آسیبی نبینیم. اما از دور می شد دید که جمعیت می کوشد جلوی فرود آمدن کلنگ بر کرکره مغازه را بگیرد. تا بفهمیم کی به کی است، از راهروی دیگر صدای فریادهای «الله اکبر» در فضا پیچید. به آن سو دویدیم، اما درگیری شده بود و چاقوها پشت سر همکارمان از غلاف ها درآمده بود و از ما خواستند طبقه را ترک کنیم. در حالی که از ترس مثل گنجشک می لرزیدیم، جانمان را برداشتیم و فرار کردیم.

طبقه همکف این بار مثل دفعه قبل خالی نبود. چند کاسب با قیافه های ماتم زده جلوی مغازه های تعطیل نشسته بودند. یکی از آنها شاکی بود که تا همین چند ساعت پیش هم به آنها گفته شده تخریب نمی شود، اما یکباره هجوم آورده اند. می گفت نمی گذارند به مغازه اش در طبقه 7 برود و وسایلش را بردارد «یه میلیارد جنس تو مغازمه. 600-700 میلیون هم چک و سفته مردم. آخه من چه جوری سه روزه همه زندگی مو تخلیه می کردم؟! بعدم اینا حکم واسه تخریب دارن، حکم هم دارن که من توی مغازه م نرم؟!»

یکی دیگر می گوید «ما کاسب قدیمی علاءالدین هستیم و یک سال و نیم پیش که اینجا مغازه خریدیم، گفتند اگر اینجا نخری از پاساژ میندازیمت بیرون! ما با همین پول می تونستیم تو پاساژ روبرویی مغازه بخریم و بی دردسر کار کنیم، اما مالک گفت اگه اون پاساژ مغازه بخرین، نمیذاریم وایسین کاسبی کنین.»

آن یکی می گوید «کلی از مغازه دارها پول نزول کردن، طلا فروختن، خونه فروختن و یه میلیارد و خورده ای پول دادن و مغازه خریدن، اما الان همه بدبخت شدیم. 10 نفر دارن از هر کدوم از این مغازه ها نون می خورن.» کاسبی دیگر از شهرداری شاکی است که دیر به یاد تخلفات علاءالدین افتاده «شما هر جای تهرون 4 تا آجر از دیوار خونه ت برداری، شهرداری میاد سراغت. بعد چطور ممکنه یه طبقه تو پاساژی که لااقل 40 میلیون از ملت آدرسشو دارن، بسازن و شهرداری این همه وقت صداش درنیاد؟! چطور حالا یاد علاءالدین افتاده؟

اینجا دعوای دو تا قدرته و دودش این وسط فقط به چشم ما میره». می پرسم شکایت کرده اید، می گوید هیچ سند و مدرکی ندارم. می پرسم پس در ازای این همه پول، چه گرفته ای؟ نامه ای را نشانم می دهد که رئیس سازمان نظام مهندسی مهرماه امسال خطاب به مدیر کل معماری و ساختمان شهرداری نوشته و گفته «ادامه عملیات ساختمانی جهت مقاوم سازی و اجرای طبقات هفتم و هشتم که مجوز آن کسب گردیده ... بلامانع است».

از در تنگ علاءالدین بیرون می آییم. ساعت 2 بعد از نیمه شب است. هوای شب خنک، اما غبارآلود است. جلوی در پاساژ همچنان ازدحام و همهمه است و تا بعد از سی تیر هم ماشین و آدم ایستاده. ماشین که از جلوی پاساژ حرکت می کند، نگاه آخر را به علاءالدین می اندازم و به حاجی علاءالدین فکر می کنم که الان در شمال لابد دارد ریشش را می تراشد، چون گفته بود اگر توانستید تخریب کنید، این کار را می کنم. به مرد عضلانیی فکر می کنم که مثل بچه ها های های گریه می کرد. به کلنگی فکر می کنم که لابد هنوز دارد تیشه به ریشه آدم های فریب خورده و ورشکسته می زند و به خانه پدری ای فکر می کنم که فروخته شد تا علاءالدین کاخ آرزوهای پسر شود، اما.... شد؟

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 16 صفحه بعد